اشعار عاشقانه مولانا را در بسیاری از ترانه های زیبا و دلنشین شنیده و لذت برده ایم. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی رومی یکی از مشهورترین شعرای ایرانی است که در قرن هفتم هجری می زیست. شعرهای عارفانه عاشقانه این شاعر بزرگ از اهمیت خاصی برخوردارند. از آثار او می‌توان به مثنوی، دیوان غزلیات، رباعیات، مکتوبات، فیه مافیه و مجالس سبعه اشاره کرد.مولوی آثاری به زبان های ترکی، عربی و یونانی دارد ولی بیشتر آثار وی به زبان فارسی است. از مولانا حدود 70 هزار بیت شعر به زبان فارسی به یادگار مانده است.در ادامه گزیده ای از اشعار عاشقانه مولانا و عکس نوشته اشعار وی را خواهید دید.

اشعار عاشقانه مولانا - مجله تصویر زندگی


گلچین زیباترین اشعار عاشقانه مولانا جلال الدین بلخی

مجموعه اشعار تامل برانگیر و دلنشین مولوی در مورد خدا، انسان، دوست، امید به زندگی، مهربانی و …گر شاخه‌ها دارد تری

ور سرو دارد سروری

ور گل کند صد دلبری

ای جان، تو چیزی دیگریحال ما بی ان مه زیبا مپرساشعار عاشقانه مولانا ای در دلم نشسته از تو کجا گریزمباید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی

گلچین اشعار مولوی برای کپشن اینستاگرام

آنکه به دل اسیرمش

در دل و جان پذیرمش

گر چه گذشت عمر من

باز ز سر بگیرمشجان من و جهان من، روی سپید تو شده‌ست

عاقبتم چنین شود، مرگ من و بقای تواز تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم

من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

عکس عاشقانه حاوی اشعار مولانا 

من آنِ تواَممرا به من باز مدههمه را بیازمودمز تو خوش ترم نیامدهمه را بیازمودمز تو خوش ترم نیامداشعار عاشقانه مولانا نیست از عاشق کسی دیوانه‌تر

عقل از سودای او کورست و کرخواهم که به عشق تو ز جان برخیزم

وز بهر تو از هردو جهان برخیزمخورشید تو خواهم که بیاران برسد

چون ابر ز پیش تو از ان برخیزمخُنُک ان دم که نشینیم در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و توبی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشوددیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمی شودنستعلیق اشعار عاشقانه مولانا من از عالم تو را تنها گزیدم

روا داری که من غمگین نشینم؟!سیر نمیشوم ز تو، ای مه جان فزای من

جور مکن، جفا مکن، نیست جفا سزای منای در دل من نشسته بگشاده دری

جز تو دگری نجویم و کو دگری؟!با هرکه ز دل داد زدم، دَفعی گفت

تو دفع مده که نیست از تو گذری

گلچین اشعار مولوی برای پروفایل

دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی

باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من

خواب شبم ربوده‌ای مونس من تو بوده‌ای

درد توام نموده‌ای غیر تو نیست سود من

جان من و جهان من زهره آسمان من

آتش تو نشان من در دل همچو عود من

جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم

هیچ نبود در بین گفت من و شنود منگفتی که مستت میکنم

پر زانچه هــستت میکنمگـــفتم چـــگونه از کجا؟

گفتی که تا گـفتی خودآگفتی که درمــانت دهم

بر هـــــجر پـایـانت دهمگفتم کجا،کی خواهد این؟

گفتی صـــبوری باید اینای در دل من میل و تمنا همه تو

و ندر سـر من مایه سودا همه توهرچنـــــد به روزگار در می‌نگرم

امروز هـمه تویی و فردا همه تومعشوقه به سامان شد تا باد چنین باداکفرش همه ی ایمان شد تا باد چنین باداملکی که پریشان شد از شومی شیطان شدباز ان سلیمان شد تا باد چنین بادایاری که دلم خستی در بر رخ ما بستیغمخواره یاران شد تا باد چنین باداهم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردینک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادازان طلعت شاهانه زان مشعله خانههر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادازان خشم دروغینش زان شیوه شیرینشعالم شکرستان شد تا باد چنین باداشب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمدخورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

اشعار عاشقانه مولانا 

هرگز دل عشاق به فرمان کسی نیستعشقت صنما چه دلبری ها کردی

در کشتن بنده ساحری ها کردیبخشی همه عشقت به سمرقند دلم

آگاه نه ایی چه کافری ها کردیزاهد بودم ترانه گـــویم کــــردیسر حلقه ی بزم و باده جویم کردیسجاده نشیـــن باوقـاری بــــودمبازیچه ی کودکان کویم کـــردی

منبع : Linkedin

نظرات
* ایمیل در وب سایت منتشر نخواهد شد.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING